مدتی بود که من و همسرم تصمیم به سفر به اروپا گرفته بودیم؛ خصوصا کشور آلمان. اولین کاری که برای گرفتن ویزای توریستی آلمان باید می کردیم پیدا کردن یک آژانس مهاجرتی معتبر بود. پس از کلی تحقیق با مؤسسه مهاجرتی ویزا نیو آشنا شدیم. مدیریت مجموعه زیر نظر آقای محترمی به نام مهندس مهدی شوندی فر بود که به با پاسخ درست به سؤالاتمون، همه نگرانیهامون رو برطرف کرد. خلاصه به راحتی و بدون کوچکترین مشکلی تونستیم ویزای توریستی آلمان رو بگیرم و عازم یک سفر هیجان انگیز بشیم.
در طول مسیر از جادههای سرسبزی گذشتیم و شهرهایی را گذراندیم که راستش را بخواهید نام همه آنها را نمی دانم. قسمتی از واگنهای قطار مخصوص آوردن دوچرخه بود و این موضوع توجه من را جلب کرد. قطار ما در برلین دو ایستگاه داشت که ایستگاه اصلی آن دومی بود که در مرکز شهر قرار داشت. ایستگاه هابهانوف (Hauptbahnhof) چند طبقه داشت که در هر طبقه قطارهای مختلفی از سایر کشورهای اروپایی توقف میکردند. با دقت زیاد و احتیاط فراوان از ایستگاه قطار بیرون آمدیم.
نگران بودیم که گم شویم و می خواستیم که از خروجی درستی بیرون بیاییم و در نهایت همینطور هم شد. برلین مهمترین شهر تاریخی آلمان است؛ همچنین به دلیل وجود جاذبههای تاریخی فراوان مورد استقبال گردشگران قرارگرفته است. در تمام ایستگاه ها راهنمایانی برای گردشگران ایستاده بودند، از یکی از آنها راهنمایی خواستیم و گفت که برای استفاده از تخفیفات بازدید از موزهها و حملونقل کارت توریستی بخریم. با راهنمایی ایشان با قطار به مونیخ رفتیم در آنجا از دکههایی که در ایستگاه قطار بودند یک کارت برای تخفیف خریدیم. این کارت برای دو روز اعتبار داشت و قیمت آن 16.9 یورو بود که به احتمال زیاد الان گران تر است.
حالا میتوانستیم بهراحتی سوار مترو شویم. دوباره از یکی از تور لیدرها کمک خواستیم و در مورد خطوط مترو و اتوبوس سوال کردیم. آقای راهنما برگهای را به ما داد که در آن نقشه تمام خطوط اتوبوسرانی و متروهای مونیخ بود و از اینجا کار ما راحت تر شد چون تا آن زمان به دلیل عدم آشنایی با زبان آلمانی کمی برای گشت و گذار در این شهر زیبای نگران بودم. من توصیه می کنم پیش از سفر به هر یک از کشورهای اروپایی یک نقشه اروپا تهیه کنید که علاوه بر دانستن موقعیت کشور و شهرها کمتر نگران گم شدن باشید.
بااینکه نقشه داشتیم ولی راستش را بخواهید بیش از یک ساعت دور خودمان چرخیدیم تا به هتل رسیدیم و اتاق را تحویل گرفتیم. از خستگی روی تخت افتادیم و تازه یادمان آمد که صبحانه نخوردیم؛ پس به اجبار به سمت رستوران هتل رفتیم. آلمانیها صبحانه های متنوعی میخورند به همین دلیل منوی خیلی مفصلی برای صبحانه وجود داشت تقریباً مثل ناهار بود.
غذاها خیلی وسوسهانگیز بودند و ما دوست داشتیم همه را امتحان کنیم. پس از هر چیزی یکی میگرفتیم و هر دو باهم امتحان میکردیم. سوسیس کبابی، نونی که شبیه پیتزا بود ولی رویش پنیر فتا، پیاز و بیکن داشت. هر دو خوشمزه بودند و عالی، مزه این صبحانه را هیچ جا تجربه نکرده بودم. نوشیدنیهای خیلی متنوعی هم داشتند. بعد از صبحانه تازه چشمانمان بازشده بود. به اتاق برگشتیم و سریع آماده شدیم و به موزه اسباببازی رفتیم.